متن "زندگی یا مرگ" سر خط خبرهای روزنامه

متن "زندگی یا مرگ" سر خط خبرهای روزنامه https://hillbilly.ir/متن-زندگی-یا-مرگ-سر-خط-خبرهای-روزنامه/ https://hillbilly.ir/متن-زندگی-یا-مرگ-سر-خط-خبرهای-روزنامه/#respond مشاور سئو و طراحی سایت Thu, 11 Nov 2021 00:03:42 0000 طراحی و سئو وب سایت https://hillbilly.ir/?p=17784

متن "زندگی یا مرگ" سر خط خبرهای روزنامه

در استرالیا، همه چیز همیشه سعی در کشتن شما دارد. به طور خاص، شکارچیانی که در بالای داستان قدیمی قرار دارند به عنوان “Salties” شناخته می شوند. من وقتم را در قلمرو شمالی گذراندم و کروک های بالا بزرگ هستند، اما ترسناک ترین آن هایی هستند که شما نمی بینید. آیا می‌دانستید که اگر چند …

متن "زندگی یا مرگ" سر خط خبرهای روزنامه

در استرالیا، همه چیز همیشه سعی در کشتن شما دارد.

به طور خاص، شکارچیانی که در بالای داستان قدیمی قرار دارند به عنوان “Salties” شناخته می شوند.

من وقتم را در قلمرو شمالی گذراندم و کروک های بالا بزرگ هستند، اما ترسناک ترین آن هایی هستند که شما نمی بینید.

آیا می‌دانستید که اگر چند روز در بوته‌ها کمپ بزنید، باید به‌طور تصادفی کارهای روزمره (شنا، پیاده‌روی، چیدن میوه، نوشیدن آب و غیره) را انجام دهید، زیرا اگر یک بار کروک وجود داشته باشد، و تصمیم به بازی بازی مرگبار “تگ” با شما، نه تنها به شما نمی گویند که دارید بازی می کنید، بلکه خوشحال می شوند که شما را برای چند روز مانند یک عجیب و غریب وحشتناک تماشا کنند تا حرکات شما را یاد بگیرند … او اسنپ است!

با این حال، این چیزی نیست که این پست در مورد آن است، خنده دار است! ولی دلیل اینکه میگم اینه:

ده ها سال پیش، وقتی جوان، بی خیال و 20 ساله بودم، در یک ساحل شنی در جنگل های Daintree، در شمال کوئینزلند از خواب بیدار شدم. یا FFNQ برای کسانی که می دانند.

FFNQ برترین کروک خوار کشور است.

پلک زدم و به دنبال نشانه هایی گشتم که شب قبل خوابیده بودم و خیلی زود نمی دانستم کجا هستم.

تابلوی مثلث زرد بزرگ، با رنگ مشکی، روی آن نوشته شده بود: “ACHTUNG!”. با وجود اینکه گرسنه بودم، هنوز مطمئن بودم که در آلمان نیستم، اما یک هشدار وجود داشت “ACHTUNG!” و زیر آن تصویری از کروک.

این که چگونه به اینجا رسیدم اولین فکر من بود، ناگهان به خودم آمدم که چه اتفاقی در حال رخ دادن بود. چگونه همه ما زنده ماندیم؟ آیا همه ما هنوز اینجا هستیم؟ ما خوش شانس بودیم و وقتی بقیه آرام شدند فکر کردم …

چرا آلمانی؟ چرا اینجایی؟

همین امر در مورد بسیاری از نیروگاه ها و نیروگاه ها در انگلستان صادق است.

از من نپرسید چرا این را می دانم.

فکر کنم از بچگی خیلی خسته شده بودم، اما علامت کسی که رعد و برق می زد همیشه می گفت ACHTUNG! خطر مرگ. چرا آلمانی؟

گوشه های زمین، شرایط مختلف، چرا آلمانی بالاتر از همه زبان هاست؟

در واقع، من نمی دانم.

جستجوی گذرا در گوگل در مورد آمار گردشگری صحبت می کند، اما من فکر نمی کنم بسیاری از گردشگران آلمانی از نیروگاه ها بازدید کنند، و من مطمئن هستم که آلمانی ها بیشتر از گردشگران انگلیسی، آمریکایی یا چینی که این درصد را تشکیل می دهند، توسط کروک ها مصرف نخواهند شد. از مسافران

اگر می دانید، شاید زبان حیله گری بلد هستید، در صورت تمایل پاسخ دهید و به من اطلاع دهید.

تا آن زمان، من یک نظریه دارم.

1. مردم غیر آلمانی به دلیل جنگ‌های جهانی و کلیشه‌هایی که از آن زمان تاکنون در فیلم وجود داشته است، آگاهی فرهنگی از برخی آلمانی‌های در قدرت دارند. نه! مراقب باش! من یک برلینی هستم! بنابراین، به جای تلاش برای پوشش دادن همه زبان‌ها، یک هشدار واضح به زبان آلمانی می‌تواند زنگ خطر قریب‌الوقوع را در بسیاری از زبان‌ها به صدا درآورد.

2. آ********ونگ! این واضح و آسان است، اما در تنوع آن مبهم و ناسازگار است – شبیه به استیو بوشمی.

3. خوب است که بگوییم زبان او خوب می‌چرخد، و آوایی وجود دارد، به این معنی که خواندن آن لذت بخش است.

همانطور که گفتم، این یک مفهوم کاربردی است، نه یک واقعیت، اما کادرهای لازم را برای نوشتن یک عنوان خوب ترسیم می کند – این یک علامت هشدار در سطح پایه است.

• از ارجاعات فرهنگی استفاده می کند که مخاطب بلافاصله به آنها دسترسی پیدا می کند.

• از کلمات قوی استفاده کنید که روی صفحه می پرند و توجه خواننده را به خود جلب می کنند.

• این یک احساس منحصر به فرد دارد که باعث ایجاد علاقه و تمایل به خواندن بیشتر می شود.

• از کلمات یا عباراتی استفاده می کند که هنگام خواندن برای چشم یا گوش خوشایند است.

نه همه عناصر مهم یک عنوان عالی، بلکه چند عنصر که می تواند یک عنوان متوسط ​​را بگیرد و آن را به چیزی تبدیل کند که به معنای واقعی کلمه می تواند جان شما را نجات دهد.

برگردم به داستان کروک، البته من زنده ماندم. همه ما این کار را کردیم. در کمال تعجب، روز تاریک بود، و ما همه مست بودیم مثل اسکان.

از نظر بازاریابی:

ما مخاطب اشتباهی هستیم، در سطح آگاهی نادرستی از عنوان/علامت برای تأثیرگذاری، اما این یک داستان در زمان دیگری است.